نمیدانم چه قدر به ورزش های رزمی آسیای شرقی علاقه دارید اما احتمال دارد شنیده باشید که اساتید صاحب سبک و بی رقیب این رشتههای تمام نکات موفقیت در این رشتهها را به تمام شاگردان خود آموزش میدهند، جز چیزی که تفاوت آن ها و دیگران را رقم میزند! این رازها معمولا تا لحظه مرگ نزد این افراد باقی میمانند و جز در صورت پیدا شدن شاگردی که لایق آن باشد، برملا نمیشود. کتب، مجلات، مصاحبهها و پادکستهایی که از افراد موفق میشنویم نیز همین روتین را حفظ کرده اند. آنها همه چیز را به شما میگویند جر آن چیزی که تفاوت آن ها و دیگران را رقم میزند.
سخت کوشی، ساعات کار زیاد، مدیریت زمان و توجه به نیاز مخاطب همگی درست و منطقی هستند. اما راز نهان افرادی مثل ایلان ماسک و استیو جابز و دیگران نیستند. کسی به شما نمیگوید خلاقیت ذاتی نیست و تنها با تمرین روشهایی مثل تفکر طراحی حاصل میشود. اما آژانس دیجیتال مارکتینگ تاس اینجاست تا همه چیز را برایتان آشکار کند:
- منظور از تفکر طراحی چیست؟
- مثالی برای Design Thinking
- عوامل بازدارنده از تفکر طراحی
- مراحل تفکر طراحی
پیشنهاد می کنیم مطالعه کنید:
جایگاه یابی یا پوزیشنینگ در دیجیتال مارکتینگ و تاثیر فوقالعاده آن برموفقیت کسب و کار
Table of Contents
منظور از تفکر طراحی چیست؟
تفکر طراحی مفهوم نسبتا جدیدی در ایران است و ممکن است به دلیل وجود واژه «طراحی» به نظر برسد که از تکنیکهایی است که به درد طراحان میخورد. اما درواقع Design Thinking چیزی فراتر از آن و روش مدیریت و رقابت است که چوب جادویی خلاقیت را به حرکت در می آورد.
اگر بخواهیم تعریف کمی آکادمیک تری ارائه بدهیم باید بگوییم که تفکر طراحی فرایند درک همه جانبه کاربر، به چالش کشیدن فرضیات، جایگزینی استراتژی ها و راه حلها برای مسائل و البته روش فکر کردن بیرون از چهارچوب های کلیشهای و همیشگی است.
در واقع این تفکر به ما کمک می کند با یک طوفان فکری قدرتمند، سازه هایی که معلوم نیست از کجا در ذهن مان جای گرفته اند را بریزیم و اجازه بدهیم بذرهای خلاقیت جای آن جوانه بزنند. سپس وارد مرحله طراحی، تولید نمونه و آزمایش شویم.
به دنبال جذب مشتریان جدید برای کسب و کارتان هستید؟
تیم ما قدم به قدم در مسیر موفقیت در کنار شما خواهد بود.
از اینجا شروع کنیدDesign Thinking چطور کار می کند؟
درباره این مساله یعنی تفکر خارج از چهارچوب، مثال جالب و سادهای که احتمالا همه شما شنیده اید را باز نقل می کنم تا بهتر این مفهوم را درک کنید.
وقتی ناسا در حال برنامه ریزی برای سفری به نمیدانم کدام نقطه فضا بود با مشکلی مواجه شد. و آن این که به دلیل فقدان گرانش، جوهر خودکار فضانوردان پایین نمی آمد و آن ها نمی توانستند بنویسند. ناسا با شرکت مشاوران اندرسون قراردادی به مبلغ ۱۲ میلیون دلار بست و ده سال بعد خودکاری را تحویل گرفت که در محیط خلا و بی جاذبه و روی هرسطحی حتی کریستال و زیر آب و تا دمای ۳۰۰ درجه بالای صفر هم مینوشت.
خب فضانوردان ناسا به خواسته شان رسیدند، و حالا میتوانستند در محیط بدون جاذبه بنویسند و خب خیلی هم خوب!
در مقابل وقتی روسیه روی پروژه مشابهی کار می کرد و به مشکل مشابهی برخورد، در اقلام همراه فضانوردان مداد را جایگزین خودکار کرد! و این یعنی یک تفکر خارج از چهارچوب برایشان ۱۲ هزار دلار پول و ده سال زمان ذخیره کرد.
چه چیزی مانع از Design Thinking می شود؟
تقصیر هیچکس نیست! نه مادر و پدر من و شما در تربیت ما زیاد سخت گیری کرده اند، نه ما به طور ذاتی بی خلاقیت زاده شده ایم. بلکه مغز ما الگوریتمی مبنی بر جایزه و تشویق دارد. اگر با مساله ای مواجه شویم و روشی را استفاده کنیم که جواب بدهد تا رویارویی با مساله جدید، همین روش در ذهن ما ثبت و تکرار می شود.
این ویژگی در نوع خود کمک های شایانی در روزمرگی به ما می کند. مثلا لازم نیست هربار که در کابینت را باز می کنیم تمام نقاط را بگردیم تا نمکدان را پیدا کنیم. دستمان جای نمکدان را از پیش بلد است.
باگ قضیه آن جاست که این روش در جاهایی از زندگی که به آن نیاز نداریم هم وارد عمل می شود. یعنی در تمام کارهای مشابهی که برای کسب و کار خودمان یا دیگران انجام می دهیم و بیش از هرچیزی به خلاقیت برای آن نیاز داریم.
به دنبال جذب مشتریان جدید برای کسب و کارتان هستید؟
تیم ما قدم به قدم در مسیر موفقیت در کنار شما خواهد بود.
از اینجا شروع کنید
مراحل تفکر طراحی
همین که حتی برای تفکر خلاقانه هم دنبال سلسله مراتب مشخصی هستیم نشان می دهد این هضم این روش و دست کشیدن از سلسله مراتب های سنتی چقدر برایمان سخت است! با این حال به این دلیل که این متد نسبتا جدید است و ممکن است برای برخی افراد باعث گیجی شود، روند نسبی آن را بررسی می کنیم:
بیشتر بخوانید: چطور هوشمندانه ترین برنامه بازاریابی را برای کسب و کار خود بنویسیم؟
همدردی با مخاطب
هیچکس بدش نمی آید محصولی به مخاطب ارائه کند که عاشقش باشد. باور کنید اگر برندها این کار را بلد بودند دریغ نمی کردند. بسیاری از کسب و کارها همواره تلاش می کنند و به روز رسانی هایی در محصول و خدمات خود انجام می دهند که خودشان برایش هیجان زده هستند اما با استقبال مورد انتنظار مواجه نمیشود.
این اتفاق یک دلیل بیشتر ندارد و آن چیزی نیست جز اختلاف زاویه دید مدیران برند با مصرف کنندگان! ممکن است تعریف ارزشها و هویت برند چهارچوبی برایتان ایجاد کند که اجازه ندهد از پافشاری روی اصول خود دست بردارید و به نیاز مخاطب نزدیک شوید.
اولین مرحله برای تفکر خارج از چهارچوب همین است. دیدگاه های خود را برای مدتی کنار گذاشته و با حفظ ارتباط با مشتریان از روش های مختلف، سعی کنید محصول فعلی یا خلاهای بازار برای محصولات آینده را از دریچه چشم مخاطب تماشا کنید.
هنگامی در مقابل مخاطب قرار می گیرید فقط او را می بینید. اما وقتی کنار او می نشینید محصول را از زاویه او خواهید داد. بنابراین نیازها و دیدگاههایش برایتان واضح تر خواهند شد.
تعریف دقیق مساله
حالا که با نیاز اصلی مخاطب و مسائلی که واقعا اهمیت دارند آشنا شدید بهتر است پردههای ابهام را از روی سوال اصلی نیز بردارید. در مثالی که زدیم ناسا در واقع سوال را اشتباه پرسید که به جواب چنان پرهزینه ای رسید. به جای این که بپرسد «چطور نوشتن فضانوردان در خلا را ممکن کنیم» پرسیده بود «چه خودکاری برای فضانوردان بسازیم که در خلا هم بنویسد»
شاید این مثال خیلی بدیهی به نظر برسد. اما سوالات بی شماری در کسب و کارهای بزرگ و کوچک طرح می شوند که همه از این دسته اند. در مواجهه با مسائل اولین دیدی که به آن دارید معمولا فرضیات پیش ساخته ذهن است. در مرحله تفکر وظیفه دارید سوالات اصلی را از دل سوالات کلیشه ای خارج کنید و دقیقا بدانید دنبال چه هستید.
ایده پردازی
حالا وقت طوفان فکری است. وقت آن است که راه را برای هر چیزی که به ذهن می رسد باز بگذارید. جلسه ای تشکیل دهید و سعی کنید افرادی را به این جلسات دعوت کنید که سبک زندگی و شخصیتهای متفاوتی دارند. سپس سوال دقیقی که در مرحله قبل طرح کردید را بپرسید. به تمام جواب ها به عنوان یک پتانسیل خام نگاه کنید. اجازه بدهید این روند به اندازه نیاز طول بکشد تا ایده اصلی را پیدا کنید.
ساخت نمونههای اولیه
ممکن است در طوفان فکری به بیش از یک ایده ارزشمند برسید. که ممکن است آن قدر متفاوت باشند که نتوان درست پیش بینی کرد که کدام یک بهتر پاسخ می دهد. اگر با چنین مساله ای مواجه شدید بهتر است روش هایی مثل آزمون A/B را به کار بگیرید. پیش از آن مزایا و معایب احتمالی هریک از ایده ها را تعیین کنید.
پس از تشخیص دو سه نمونه برتر وارد عمل شوید. یعنی برای هر تعداد ایده اولیه که دارید نمونه آزمایشی طراحی کنید و آنها در اختیار جامعه آماری کوچکی قرار بدهید و بهرهوری آن ها را مقایسه کنید. در پایان این مرحله بهترین ایده به بهترین محصول تبدیل می شود.
تکنیک های ایده پردازی متعددی برای خلق ایده های جدید وجود دارند که از آن جمله می توان به روش Brainstorm، Brainwrite، Worst Possible Idea و SCAMPER اشاره کرد؛ برای مثال، از جلسات ایده پردازی بهروش «طوفان فکری» یا شیوه «تفکر درمورد بدترین حالت های ممکن» استفاده می شود تا افراد تشویق شوند به اینکه آزادانه فکر کنند و همچنین فضای مسئله را گسترش دهند. نکته مهم در مرحله ایده پردازی این است که در ابتدای مرحله باید تا جایی که می توانید ایده های جدیدی را خلق کنید و راهحل های مختلفی را برای حل مسائل ارائه دهید؛ همچنین تا پایان مرحله، باید روش های دیگری را نیز برای ایده پردازی استفاده کنید تا به این طریق بتوانید ایده های مختلف خود را بررسی و آزمایش کنید. به این ترتیب می توانید بهترین راهحل ممکن را برای رفع مشکلات پیدا کنید یا عناصر لازم را برای دور زدن مسائل موردنظرتان شناسایی کنید.
پروسه آزمون و خطا
هرچه مسائل را خلاقانه تر انجام بدهید، بایستی انتظار فضای باز تری برای آزمون و خطا در نظر بگیرید. گرچه اگر مراحل اولیه را درست طی کرده باشید، احتمالا خطا پایین می آيد اما هیچ محصولی از این مرحله استثنا نیست. حتی مرسدس بنز، تسلا و کوکاکولا هم محصول را وارد مرحله آزمون و خطا می کنند.
به دنبال جذب مشتریان جدید برای کسب و کارتان هستید؟
تیم ما قدم به قدم در مسیر موفقیت در کنار شما خواهد بود.
از اینجا شروع کنید
جمعبندی
در این مقاله با مفهوم و کارکرد تفکر طراحی آشنا شدیم. اگر هنوز سوالی در این باره در ذهن شما باقی است می توانید از بخش نظرات زیر همین پست با ما به اشتراک بگذارید. در صورتی که مطالعه یا تجربه جالب و مفیدی در این باره داشته اید می توانید با سایر کاربران به اشتراک بگذارید. فراموش نکنید که همواره و برای تمام خدمات دیجیتال مارکتینگ می توانید روی تاس حساب کنید.